میلاد رئیس مکتب، محمد مصطفی (ص)
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سرچشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد
میلاد رئیس مکتب، محمد مصطفی (ص) و رئیس مذهب، صادق آل عبا خجسته باد
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سرچشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد
میلاد رئیس مکتب، محمد مصطفی (ص) و رئیس مذهب، صادق آل عبا خجسته باد
در روایات اهل بیت (ع) علاوه بر توصیههای مرتبط با سلامتی که در بخش طب سنتی اسلامی بیان شده است، به موضوع دعا برای شفا بیماری نیز پرداختهاند تا در کنار رعایت اموری که باعث افزایش سلامتی و کیفیت زندگی میشود، هنگام روبرو شدن با مشکلات و گرفتاریهای سخت بتوانیم با درخواست از درگاه الهی، نعمت سلامتی را به دست آوریم.
دعای برای شفا بیماری سخت و مریض بد حال
در ادامه به بیان چند دعا برای شفا بیماری که در روایات اهل بیت (ع) و سخنان عرفا و بزرگان دین بیان شده است، میپردازیم.
رفع بیماریهای لاعلاج و سخت / آیت الله بهجت
آیت الله بهجت برای شفای بیماریهای لاعلاج و سخت فرموده اند:
مقدار کمی تربت سیدالشهدا را در آب زمزم مخلوط کنید و صبح و شب هر روز چند قطره به بیمار بخورانید تا زمانی که شفا یابد.
به فقیران متعدد صدقه بدهید، گرچه مقدار صدقه به هر کدام کم باشد.
هر کس نزد بیمار می رود، برای شفایش سوره حمد بخواند، از یک تا ۷۰ مرتبه به مقداری که جمع شدند و میسر شد.
مریض سه بار بگوید: «اللّهمَّ اشفِنی بِشِفائِکَ و دَوانی بِدَوائِکَ و عافِنی مِن بَلائِکَ» و پس از آن بگوید: «فاِنّی عَبدُکَ و ابنُ عَبدِکَ بِحُرمَهِ الإِمامِ الکاظمِ (ع)»
مریض بعد از نمازهای واجب در سجده بگوید: «اللّهمَّ إنّی اَسئَلُکَ بحقِّ مَن راه و بحقِّ مَن رُّوِىَ عَنهُ صَلِّ عَلى جَماعَتِهِم وَ افعَل بی …» یا «وَ افعَل بِفلان» اگر دیگری برای مریض دعا میکند و به جای فلان اسم مریض را بگوید.
بیمار را به مشاهد مشرفه (مزار معصومین (ع) و…) ببرید و اگر نمی تواند، فقط نیت و توجه به آن مشاهد بکند (و زیارت کند) یا به نیت شفا برایش زیارت کنند.
«حدیث کسا» را مکررا برای شفای او بخوانید.
گوسفند برایش قربانی و تقسیم کنید یا نذر کنید.
عمل قرآن بر سر گرفتن شب های احیا را برایش مکرر انجام دهید.
نماز و دعا منقول از عدی بن حاتم از امیرالمؤمنین در «صحیفه ثانیه سجادیه» (صحیفه سجادیه دوم) را بخوانند و برایش دعا کنند.
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
شعر منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ شنبه ۲۵ تیر ماه ۹۰
چرا شیعه هستیم و به مذهب دیگری اعتقاد نداریم؟
اسلام در لغت به معناى تسلیم شدن و گردن نهادن است از این روى قرآن کریم دینى را که به سوى آن دعوت مى کند اسلام نامیده که برنامه کلى آن تسلیم شدن انسان به خداى جهان و جهانیان است.
در یک تقسیم بندی کلی، دین را به دو دسته الهی (وحیانی) و بشری تقسیم می کنند:
– دین بشری: مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که بشر با فکر خود برای خویش تدوین و وضع کرده است. از اینرو، این دین اسیر هوس و ابزار دست همان انسان است.
– دین الهی (وحیانی): مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوسش را کنترل و آزادی خود را تأمین کند. [۱]
اسلام در لغت به معناى تسلیم شدن و گردن نهادن است از این روى قرآن کریم دینى را که به سوى آن دعوت مى کند اسلام نامیده که برنامه کلى آن تسلیم شدن انسان به خداى جهان و جهانیان است [۲] و این که در اثر این تسلیم جز خداى یگانه را پرستش و جز فرمان او را اطاعت نکند.
دین اسلام جامع ترین و کامل ترین دین الهی برای رسیدن به تکامل و سعادت ابدی است که از سوی خدای متعال برای هدایت انسان آمده است.[۳]
آنچه که باعث می شود ما دین اسلام را بپذیریم، دلایل زیر است:
جامعیت دین اسلام.
هماهنگی تعالیم اسلام با عقل سلیم. (دین حق باید با فطرت پاک ، عقل سلیم و علم صحیح هماهنگ باشد)
نارسایی ادیان غیر از اسلام.
به سر آمدن تاریخ دیگر ادیان و تحریف آنها در گذر زمان. [۴]
تعدد ادیان الهی و مذاهب آسمانی که تاکنون بر بشریت نازل گردیده، تعدد طولی است نه عرضی، بدین معنی که دین جدید ناسخ و مکمل دین پیشین است و با آمدن دین جدید تاریخ مصرف دین قبلی تمام و از رسمیت می افتد و جای خود را به دین جدید می دهد، و بر همه لازم است که از آیین جدید پیروی نمایند و به آن ایمان بیاورند. برای همین در متون مقدس و نصوص دینی، از کسانی که به دین جدید ایمان نمی آورند، به عنوان «کافر» یاد می شود.
اسلام آخرین و کامل ترین دین است که برای بشر فرستاده شده و خداوند دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت. بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است». [۵] و «هر کس آئینی جز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد [۶] ». [۷]
همانطور که پیامبر اسلام پیش بینی فرموده بودند متأسفانه مسلمانان نیز همانند اقوام و صاحبان ادیان گذشته به مذاهب مختلف و گوناگونی متفرق شدند آنحضرت فرمود: «ان امّتی ستفرق بعدی علی ثلاث و سبعین فرقه، فرقه منها ناجیه، و اثنتان و سبعون فی النار». پیروان من بعد از من به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد، تنها یک گروه نجات پیدا می کنند و هفتاد و دو فرقه دیگر اهل آتش خواهند بود. [۸]
هر کدام از این فرق ادعا می کنند که همانها فرقه ناجیه هستند و برای این ادعا ادله ای اقامه می کنند آنچه که مسلم است این است که قطعاً به جز یک فرقه بقیه آنان بر حق نخواهند بود، بر اساس ادله ی قطعی مذهب حقه و فرقه ناجیه در میان مذاهب اسلامی مذهب شیعه اثنی عشری است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش به ادله ای تمسک می کند و اصرار بر صحت آن دارد چرا که این عقیده بر گرفته از عقل و نقل (قرآن، سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت علیه السلام آنحضرت) است
قبل از پرداختن به ادله شیعه به معنای شیعه می پردازیم:
شیعه در لغت عرب به معنای پیرو است. قرآن مجید می فرماید: «و ان من شیعته لابراهیم؛ ابراهیم از پیروان او (نوح)بود. [۹] اما در اصطلاح ، شیعه به گروهی اطلاق می شود که معتقدند پیامبر (صلی الله علیه وآله) پیش از درگذشت خود، جانشین خویش و خلیفه ی مسلمانان را در مناسبت های متعدد، از جمله روز هجدهم ذی الحجه، سال دهم هجری در سرزمین غدیرخم در یک اجتماع بزرگ معین فرمود و او را به عنوان مرجع سیاسی، علمی و دینی پس از خود، تعیین نموده است.
طبق روایات، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) این لقب (شیعه) را در حال حیاتشان به پیروان امیرمؤمنان علیه السلام عطا فرموده اند. آنجا که با اشاره به علی بن ابیطالب می فرماید: «و الذی نفسی بیده، ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامه؛ سوگند به آن که جان من در دست اوست، او (علی علیه السلام ) و پیروانش در روز رستاخیز، رستگارانند» [۱۰] . [۱۱]
اساس و پایه مذهب تشیع، توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است، و شیعه قائل به امامت دوازده امام معصوم علیه السلام به عنوان جانشین پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) می باشد که اول آنان علی علیه السلام و آخر آنها مهدی علیه السلام است. در روایات وارده از رسول گرامی اسلام به تعداد و حتی نام های دوازده امام معصوم علیه السلام تصریح شده است .
ادله شیعه
ادله ی فراوانی در این باره وجود دارد که به جهت اختصار تنها به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
۱- عقلی:
۱-۱- قاعده لطف: طبق این قاعده همانطور که بر خداوند واجب است برای هدایت انسان پیامبرانی جهت تبلیغ دینش ارسال کند همچنین بعد از پیامبر نیز واجب است برای تداوم راه پیامبران امامانی را نیز نصب نماید.
۱-۲- شیعه بر اساس آموزه های دینی که در جای خودش به اثبات رسیده [۱۲] برای امام شرایطی قائل است از آنجمله عصمت [۱۳] ، اعلمیت، افضلیت و… که شناخت این صفات (خصوصاً عصمت) برای انسانها ممکن نیست و فقط خداوند است که به این صفات آگاهی دارد پس اوست که می تواند امام را انتخاب و نصب نماید.
۲- نقلی:
۲-۱- قران:
الف-إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون [۱۴] “جز این نیست که ولىّ شما خداست و رسول او و مؤمنانى که نماز مىخوانند و هم چنان که در رکوعند انفاق مىکنند”.
به دنبال دعای پیامبر که عرض کرد: خدایا سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على علیه السلام را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد”، جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلی الله علیه وآله) گفت: بخوان، پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا …یعنی همانطور که خدا و رسولش (صلی الله علیه وآله) بر مردم ولایت دارند علی علیه السلام نیز ولایت دارد. [۱۵]
ب-یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ [۱۶] اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوا الامر خویش فرمان برید.
منظور از” اولوا الامر”، امامان معصوم میباشند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر (صلی الله علیه وآله) به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمیشود، [۱۷]
آیاتی چون «و انذر عشیرتک الاقربین» [۱۸] ؛ «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» [۱۹] ، «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا” [۲۰] ، «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت …» [۲۱] و آیات بسیار زیادی که در این باب وارد شده است. [۲۲]
۲-۲- سنت:
پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز به تصریح تاریخ و روایات، همواره از امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود.
که ما فقط برای نمونه به چند حدیث اشاره می کنیم:
الف-حدیث یوم الدار:” قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) :ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و اطیعوه”. [۲۳] “پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: این برادر و وصى و جانشین من در شما است، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید”.
ب –حدیث طیر: َ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أُتِیَ بِطَیْرٍ مَشْوِیٍّ مِنَ الْجَنَّهِ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَدْخُلَ عَلَیْهِ أَحَبُّ خَلْقِهِ إِلَیْهِ فَوَفَّقَنِی اللَّهُ لِلدُّخُولِ عَلَیْهِ حَتَّى أَکَلْتُ مَعَهُ مِنْ ذَلِکَ الطَّیْرِ [۲۴] ؛ مرغى بریان از بهشت براى رسول خدا آورده شد آن حضرت از خداى عز و جل خواست که محبوب ترین خلق نزد او بنزد آن حضرت بیاید پس خداوند مرا توفیق داد که بنزد آن حضرت آمدم تا از آن مرغ بهمراه حضرت خوردم.
ج-حدیث منزلت: ” قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) : یا على انت منى بمنزله هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى” پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: اى على علیه السلام تو نسبت بمن چون هارون باشى نسبت به موسى جز اینکه پس از من پیغمبرى نیست. [۲۵]
د-حدیث ثقلین: قال (صلی الله علیه وآله) فیما أبان به أهل بیته إنی تارک فیکم الخلیفتین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض و عترتی أهل بیتی نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض” حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) فرمود که: من در میان شما دو چیز مىگذارم که یکى از آن بزرگتر است از آن دیگر و آن کتاب اللَّه است که حبلى است کشیده از آسمان تا زمین و یکى دیگر عترت که اهل بیت مناند که حضرت حق مرا از این خبر داده که ایشان از یک دیگر جدا نخواهند شد تا بکنار حوض کوثر بمن رسند. [۲۶]
ه-حدیث غدیر: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله) : فمن کنت مولاه فعلى مولاه؛ پیامبر(ص )فرمود: هر کس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است – و این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد- و به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار؛ خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یارى کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یارى خویش محروم ساز، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن”.سپس فرمود: الا فلیبلغ الشاهد الغائب:” آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند”.[۲۷]
این احادیث قطره ای بود از دریای احادیثی که در این باب وارد شده است.
پ س شیعیان جماعتى هستند که تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحیات خود را بر اساس تعلیمات اسلام قرار داده و از دستورات پیغمبر هیچ تجاوز نمیکنند. امر او را امر خدا میدانند، مطیع قرآن بوده و مطیع رسول خدا نیز هستند. [۲۸] و قائلند که رسول خدا نبوت خود را با وصایت و خلافت على بن ابیطالب علیه السلام بارها تواما اعلام فرمود.
برای آگاهی بیشتر می توانید رجوع کنید به نمایه های:
قرآن و معنای اسلام و مسلمان، س ۶۶۵ (سایت: ۸۲۹) .
دلایل حقانیت اسلام، س ۲۷۵ (سایت: ۷۳).
دلایل پذیرش اسلام، س ۱۱۴۶ (سایت: ۱۱۶۸).
پی نوشت:
[۱] جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، صص ۲۴ و ۲۶٫[۲] یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى الِسّلْمِ کافَّهً، اى اهل ایمان ! همگى داخل در مقام تسلیم شوید، سوره بقره ، آیه ۲۰۸[۳] مائده،۳٫[۴] برای آگاهی بیشتر رجوع شود به نمایه: دلایل پذیرش اسلام، سوال ۱۱۴۶ (سایت: ۱۱۶۸).[۵]ان الدین عندالله الاسلام، آل عمران، ۱۹[۶] و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه، آل عمران، ۸۵٫[۷] بر ای آگاهی بیشتر رجوع شود به نمایه: ۲۷۷٫[۸] صدوق، خصال، ص ۵۸۵٫[۹] صافات، ۸۳٫[۱۰] جلال الدین سیوطی، درالمنثور، ج ۶، در تفسیر آیه هفتم از سوره بینه (ان الذین آمنوا و عملو الصالحات اولئک هم خیر البریه).[۱۱] شیعه پاسخ می دهد، صص ۲۲ – ۲۳٫[۱۲] ر.ک کتب کلامی شیعه از جمله کشف المراد، باب امامت، شرائط امام .[۱۳] برای توضیح بیشتر رجوع شود به تفاسیر ذیل بقره، ۱۲۴٫[۱۴] مائده،۵۵٫[۱۵] المائده، آیه ۵۵: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا مىدارند و در حال رکوع زکات مىپردازند.
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از” عبد اللَّه بن عباس” چنین نقل شده است:
که روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر ص حدیث نقل مىکرد ناگهان مردى که عمامهاى بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام ص حدیث نقل می کرد او نیز با جمله” قال رسول اللَّه” حدیث دیگرى از پیامبر ص نقل مىنمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى کند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر کس مرا نمىشناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با این گوشهاى خودم از رسول خدا ص شنیدم، و اگر دروغ مىگویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ مىگویم هر دو کور باد، که پیامبر ص فرمود: على قائد البرره و قاتل الکفره منصور من نصره مخذول من خذله. على ع پیشواى نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت”.
سپس ابوذر اضافه کرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا ص در مسجد نماز مىخواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد، در همین حال على ع که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر ص که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت:” خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و بوسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على ع را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد”. ابو ذر مىگوید: هنوز دعاى پیامبر ص پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر ص گفت: بخوان، پیامبر ص فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا … (تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۴۲۲).
[۱۶] مائده، ۵۹٫
همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از” اولوا الامر”، امامان معصوم مىباشند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامى، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر ص به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمىشود، و البته کسانى که از طرف آنها به مقامى منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامى به عهده بگیرند، با شروط معینى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینکه اولوا الامرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان اولوا الامر مىباشند. [۱۷] تفسیر نمونه، ج۳، ص: ۴۳۶
[۱۸] شعراء، ۲۱۴٫[۱۹] مائده، ۶۷٫[۲۰] مائده، ۳٫[۲۱] احزاب، ۳۳٫[۲۲] علامه حلی، الفین، هزار دلیل برای امامت علی علیه السلام و هزار دلیل برای ابطال شبهات مخالفین ارائه کرده است “ذا الکتاب الموسوم بکتاب الألفین الفارق بین الصدق و المین فأوردت فیه من الأدله الیقینیه و البراهین العقلیه و النقلیه ألف دلیل على إمامه سید الوصیین علی بنأبی طالب أمیر المؤمنین ع و ألف دلیل على إبطال شبه الطاعنین و أوردت فیه من الأدله على باقی الأئمه ع ما فیه کفایه للمسترشدین”(مقدمه الفین)[۲۳] تفسیر نمونه، ج۱۵ ص ۳۷۲٫[۲۴] صدوق، الخصال، ج۲، ص۵۸۰٫[۲۵] روضه کافى-ترجمه کمرهاى، ج۲، ص: ۱۸۲[۲۶] کشف الغمه-ترجمه و شرح زوارهاى، ج۱، ص: ۴۴[۲۷] تفسیر نمونه، ج۵، ص ۱۲٫[۲۸] طبق آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»، سوره محمد (صلی الله علیه وآله) ۴۷- آیه ۳۳؛ و آیه «و ما آتاکم الرسول فخذوه»، سوره حشر ۵۹- آیه ۷٫
منبع : شیعه نیوز
عذاب در اخرت
در احادیث و قران از عذاب های دردناک و چندهزار ساله صحبت شده. آیا این درست است که فردی با انجام چند یا چندین گناه در زندگی چند ساله اش که با سالهای اخروی اصلا قابل قیاس نیست, چند هزار سال با عذاب های آنچنانی مجازات شود. پس عدل و مهربانی خدا چه میشود.
نمی توان در خصوص کم و کیف برخورد با بندگان در قیامت تعیین تکلیف نمود و گفت که عذاب این گناه چند هزار سال خواهد بود یا چند ثانیه ؛ اما برخی از گناهان به ظاهر کوچک عذاب های سخت و طاقت فرسایی را به دنبال دارند .
اما در مورد تناسب گناهان با «عذاب اخروی» کیفر سه گونه است:
۱- مجازات قراردادی، همان کیفرها و مقرّرات جزیی است که در جوامع بشری قانون گذاران الهی یا غیر الهی وضع میکنند، مثل حدّ شرابخوار، دزد، قاتل و… .
در این گونه مجازات همه گفتهاند باید بین جرم و کیفر تناسب وجود داشته باشد.
چنان که در اسلام چنین چیزی ملاحظه شده است . بین مجازات زناکاری که زن دارد و کسی که زن ندارد ، تفاوت وجود دارد. بین کسی که بار اول دزدی کرده یا چیزی را خارج از صندوق و انبار در بسته دزدیده و کسی که دزد حرفهای است، یا با شکستن صندوق و انبار چیزی را دزدیده است، تفاوت وجود دارد و… .
۲- مجازاتی که با عمل رابطه تکوینی یا علت و معلولی دارد، مثلاً بین خوردن سمّ و مسموم شدن رابطه تکوینی وجود دارد، چه شخص بداند و چه نداند، بچه باشد یا بزرگ، گناهکار باشد یا بی گناه،… فرقی نمیکند هر کسی بخورد ، مسموم میشود. در این جا تناسب وجود ندارد و احدی هم اعتراض نمیکند که این چه ظلمی است در حق بچه یا بی گناه و….
۳- مجازاتی که تجسم و عینیّت یافتن جرم و گناه است، در قرآن آمده است:
آنانی که اموال یتیمان را از راه ظلم و غیر شرعی میخورند ، آتش در شکم خود وارد میکنند.(۱) یعنی مال یتیم به صورت آتش در میآید. سایر گناهان نیز چنین است.
در این نوع از مجازات هم تناسب بین جرم و کیفر لازم نیست، چون در حقیقت کیفری از طرف خداوند وضع نشده است، بلکه عمل شخص تجسم پیدا میکند و به این شکل در میآید.
بنا به شهادت بسیارى از آیات و روایات , پاداش ها و کیفرهاى روز رستاخیز نـتـیـجـه اجتناب ناپذیر اعمال و کردارهاى دنیوى ماست ، یعنی نتیجه و پیامد تکوینی عمل گناه و کیفر آن عذاب دردناک است . در قرآن کریم فرمود: «لاتجزون الّا ما کنتم تعملون؛ جز اعمال خود شما جزایی برای شما نیست».(۲) پس نتایج – خواه و ناخواه – دامنگیر ما مى گردد . هـمـان طـور کـه اعـمـال بـشـر در جـهان لوازم اجتناب ناپذیر دارد و از آن جدا نـمـى گـردد .
فرد مبتلا به مواد مخدر, باید با رنج و درد و بیمارى دست به گریبان باشد. فرد میگسار که مدت ها با شراب و الکل سر و کار داشته, باید باقی مانده عمر را با بـدن رنـجـور و کـبـد و قـلب بیمار به سر برد . کارهاى نیک و بد ما داراى آثار و لوازمى هـسـتند که در روز واپسین آشکار مى گردند و خود را نشان مى دهند ; بنابر این قسمت مهمى از پـاداش ها و کیفرها زاییده اعمال ما و اثر مستقیم کردارهاى ماست . هیچ نوع حق گله و اعتراض نـداریم . اگر زندگى خود را با برنامه صحیح و عالى شرع تنظیم مى نمودیم , هرگز دچار عـواقب بد و ناگوار نمى شدیم ; همان طور که نتایج اعمال ما در جهان با بی نیازى و رحمت خدا منافاتى ندارد , نتایج اعمال ما در رستاخیز نیز چنین است .
پاداش ها و کیفرهاى روز واپسین, ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صد در صد جنبه تربیتى دارند . خداوند با وعده هاى قطعى و تخلف ناپذیر خود بندگانش را به کارهاى نیک دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد . این وعده درصورتى مى تواند نقش تشویقى و تهدیدى را ایفا کند که صد در صد قطعى و تخلف ناپذیر و در عین حال جدی و غیر قابل اغماض و مهم باشد . اگر در آن احتمال تخلف باشد یا تا حد زیادی قابل تحمل و چشم پوشی و… , اثر تربیتى خـود را از دست خواهد داد .
در نتیجه با عذاب های سطحی و کوتاه و کم دیگر دلیل ندارد که یک نفر زیر بار سنگین وظایف و واجبات و اعمال نیک برود و یا از بسیارى هوس هاى سرکش چشم بپوشد . پاداش ها و کیفرهاى الهى در صورتى مى توانند ضامن اجراى احکام و دستورهاى آسمانى گردند که بـه صـورت وعـده قـطـعى و جدی و غیر قابل اغماض درآیند . بنابراین وجود عذاب های اخروی از جهتی رحمت است برای انسان ها تا برای در امان ماندن از آن ها به کارهای نیک رو آورده و بهشت جاودان را نصیب خود کنند.
پی نوشتها:
نساء (۴) آیه ۱۰٫
یس(۳۶) آیه ۵۴٫