مرتبه قلبی امر به معروف و نهی از منکر
1) اذا رأی احدکم المنکر و لم یستطع أن ینکره بیده و لسانه و انکره بقلبه و علمالله صدق ذلک منه، فقد انکره: هرگاه یکی از شما، منکری را ببیند و نتواند با دست و زبان جلوی آن را بگیرد، ولی قلباً آن را انکار نماید و خداوند صداقت او را تأیید کند، به وظیفه نهی از منکر خود عمل کرده است». امام در این بیان خود به دو شرط، نهی از منکر قلبی را برای ادامه فریضه کافی میداند:
اول ـ انسان نتواند با دست و زبان نهی از منکر کند؛
دوم ـ خداوند انکار قلبی او را قبول نموده و انسان در این خصوص صادق باشد.
اینک روایتهای دیگری از آن حضرت را میآوریم که در آنها درجات و مراحل این مرتبه را نیز به نوعی بیان فرموده است.
2) الراضی بفعل کالداخل فیه معهم: کسی که نسبت به کار عدهای راضی باشد، مانند این است که او نیز با آنان در انجام آن کار شریک است». رضایت یا عدم رضایت و حب و بغض، کمترین حالتی است که باید انسان وارسته و متقی در قلبش نسبت به معروف و منکر داشته باشد.
3) ایها الناس، یجمع الناس الرضا و السخط. و انما عقرباقه ثمود رجل واحد فعمهمالله بالعذاب لما عموه بالرضا: ای کردم، رضا و سخط است که مردم را جمع کرده و هماهنگ مینماید. فاقه ثمود را فقط یک نفر از قوم ثمود پی کرد، ولی خداوند همه آنها را عذاب کرد، چرا که دیگران نیز به عمل آن فرد راضی بودند».
4) ادنی الانکاران ان تلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره: حداقل مرتبهی نهی از منکر این است که گناهکاران را با ترشرویی ملاقات کنی.» پس از حصول نارضایتی از انجام کار ناپسند، حداقل کاری که باید فرد مقید انجام دهد این است که با چهره طبیعی با فرد گناهکار مواجه نشود، بلکه اخم نموده و عدم رضایت خودش را از آن کار ناپسند به نوعی بنمایاند. از این روایت و روایتهای قبل استفاده مینماییم که دوست داشتن معروف و دوست داشتن منکر در قلب، گرچه به نوبه خود پسندیده است، اما کافی نیست و فرد باید پس از این حب و بغض، عکسالعمل ظاهری نیز از خود نشان دهد. قبلاً به هنگام بحث از شرایط و خصوصیات آمر و ناهی روایت(شماره 11 قسمت الف گفتار سوم) از قول حضرت آوردیم که فرمود: «کسی نباش که صالحان را دوست دارد، ولی عمل آنان را انجام نمیدهد و گناهکاران را دوست ندارد، ولی خودش از آنهاست».
بنابراین پس از دوست داشتن عمل صالح و صالحان، باید سعی کرد که همانند آنها شد تا دیگران نیز به این کار تشویق شوند. همچنین پس از حصول بغض و ناخشنودی در دل نسبت به گناه و گناهکاران، باید ناخشنودی خود را از عمل آنان به نحوی(ولو با ترشرویی)، آشکار نمود و متعاقب آن، باید خود نیز از قسمت «د» گفتار اول نیز که در بحث اهمیت امر به معروف و نهی از منکر آن را از قول امیرالمؤمنین علیهالسلام، آوردیم، ناظر به همین معناست؛ آنجا که فرمود: «هرگاه خیر را دیدید و به سوی آن شتاب نمودید و آنگاه که شر را دیده و از آن دوری جستید … رستگار و پیروزید». اصولاً عامل بودن آمر و ناهی به اعتقادات و افکار خود، که توقع آن را از دیگران دارد، جزء شرایط حائز اهمیت است و در این میان، سیره عملی انسان در امور خیر، خود بهترین آمر به معروف میباشد. این موضوع در ضمن حدیث شماره 12 قسمت الف گفتار سوم نیز از قول مولای متقیان ذکر گردید که فرمود: «کسی که خود را مقتدای دیگران میداند باید اول خودش را آموزش دهد و کاری کند که تأثیرش بر دیگران به واسطه سیرهاش باشد نه زبان». از مجموع مطالب گذشته چنین نتیجه گرفته میشود که در کلام علی علیهالسلام، امر به معروف در مرتبه قلبی، دارای سه مرحله است:
اول ـ دوست داشتن عمل صالح و صالحان؛
دوم ـ رفتن به طرف عمل صالح و صالحان؛
سوم ـ انجام عمل نیک، طوری که مایه تأسی دیگران گردد.
همچنین نهی از منکر در مرتبهی قلبی دارای سه مرحله است:
اول ـ بعض و سخط نسبت به گناه و گناهکاران؛
دوم ـ برخورد ترشرویانه با گناهکاران؛
سوم ـ دوری جستن و اجتناب از عمل زشت.(تا مایه عبرت دیگران باشد)