عشق و عطش(امام حسین)

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

16 آبان 1399 توسط خوشدوني فراهاني

هر چند روایت‌ها و احادیثی که تاکنون بیان گردید، هر یک به نوعی بیانگر وجوب امر معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی علیه‌اسلام، می‌باشد، اما در اینجا چند روایت دیگر را که با صراحت بیشتر نمایانگر این مسأله می‌باشند، می‌آوریم. البته در مباحث آتی هم موضوع وجوب این دو فریضه نهفته است.

1) «فرض‌الله … و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهی عن المنکر ردعاً للسفهاء: خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت عوام و نهی از منکر را به خاطر کوبیدن سفیهان واجب نموده است». از این روایت علاوه بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر، حکمت تشریع آن دو نیز فهمیده می‌شود که عبارت از مصلحت عوام و راندن سفیهان جامعه است.

2) «کن بالمعروف آمراً و عن المنکر ناهیاً: آمر به معروف و ناهی از منکر باش». امام علی علیه‌السلام، در کوتاه‌ترین عبارت، وجوب این دو فریضه را بیان داشته است.

3) «اموا بالمعروف و أنهوا عن المنکر: امر به معروف و نهی از منکر کنید» در این دو روایت با صیغه‌ی امر، واجب بودن این دو فریضه‌ی مقدس به مسلمانان یادآوری شده است. در جای دیگری حضرت سکوت و چشم‌پوشی در برابر گناهان دیگران را حلال نمی‌دانند.

4) لا یحل لعین مؤمنه‌تری الله یعصی فتطرف حتی تغیره: حلال نیست برای چشم مؤمنی که ببیند نافرمانی خداوند می‌شود، چشم‌پوشی نماید، مگر اینکه نسبت به تغییر آن اقدام نماید.»

 

 نظر دهید »

*با وجود رهبری چه نیازی به رئیس جمهور و روسای قوا داریم؟

15 آبان 1399 توسط خوشدوني فراهاني

اگر ولایت مطلقه فقیه را قبول داریم دیگر چرا باید مسئولانی دیگر مثل رئیس جمهور و وزیر و نماینده مجلس و … داشته باشیم که این افراد یا برخی از آنها امکان دارد تبعیت لازم را از ولی فقیه نداشته باشند و برای کشور مشکلاتی از جمله مشکلات اقتصادی و … ایجاد شود؟ در پاسخ به این سوال باید به اختصار به مساله جایگاه خود قانون اساسی و لزوم پایبندی به آن پرداخته شود.

 برخی تصور می‌کنند که حکومت اسلامی حکومتی است که در آن فقط شخص حاکم مشروع (مثلا پیامبر یا امام یا ولی فقیه) حاکم باشد و هیچ فرد دیگری در حکومت دخالت نداشته باشد. این تصور تخیلی غیر واقعی در باب حکومت است. در عمل امکان یک حکومت فردی تک نفره که در آن هیچ‌کس دخالت نداشته باشد و همه‌ی قدرت‌ها در یک نفر جمع شود و یک نفر همه‌ی مسائل را تصمیم‌گیری و اجرا کند وجود ندارد. در همه‌ی حکومت‌های دنیا از هر نوعی که باشد، وزیران و منشیان و حاکمان جزء و … وجود دارند که البته با توجه به وضعیت جوامع در دوران‌های مختلف این افراد و نوع دخالت آن‌ها و سازماندهی و یا نهادسازی از آن‌ها متفاوت بوده است. علاوه بر این همیشه در جوامع کسانی هستند که به واسطه‌ی جایگاه قومی،‌ قبیله‌ای، منطقه‌ای، اقتصادی، اجتماعی، تخصصی و … نوعی از اثرگذاری و بهره‌ای از قدرت را در جامعه پیدا می‌کنند و در عمل نمی‌توان جامعه را کاملا ازاین افراد خالی کرد و قدرت را کاملا در اختیار یک نفر قرار داد.

بر این اساس این تصور که پیامبر یا امام یا ولی فقیه کاملا شخصی و فردی و بدون هیچ دخالت دیگری بر جامعه حکومت کنند یک تخیل است. در زمان حکومت پیامبر و حضرت علی علیه السلام نیز چنین چیزی نبوده است. چرا پیامبر اکرم دست به اقداماتی مانند مولفه قلوبهم زدند و یا چرا به افرادی مانند عمرو بن العاص و خالد بن ولید و … پست‌هایی دادند؟ معلوم است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم با توجه به شرایط و اوضاع و میزان قدرت و دخالت این افراد در جامعه اقدام کرده‌اند. حضور افرادی مانند اشعث بن قیس کندی و … در سپاه حضرت علی علیه السلام و فرماندهی نظامی او بر بخشی از سپاه نیز از همین قسم است.

پس این تصور که جامعه‌ی اسلامی و یا حکومت اسلامی حکومتی است که در آن فقط شخص حاکم در امور دخالت دارد غلط است. ایده‌آل آن است که جامعه به چنان رشدی رسیده باشد و برسد که همه‌ی افراد بر اساس ملاک‌های اسلامی زندگی کنند، آن وقت دیگر ملاک‌های منطقه‌ای و قبیله‌ای و … افرادی را بر حاکم حق و امام مسلمین تحمیل نمی‌کند و کسانی که تقوا و صلاحیت لازم را دارند از قدرت اجتماعی برخوردار می‌شوند و در حکومت اثر گذار می‌شوند.

تا زمانی که چنان جامعه‌ای شکل بگیرد،‌ ما مواجه با دخالت افراد مختلف در عرصه‌ی زندگی اجتماعی و قدرت یافتن‌ آن‌ها در حکومت‌ها هستیم. با این همه در هر زمانی باید یک ساختار و یک چارچوبی را برای جامعه برگزید و ایجاد کرد که روابط قدرت و حقوق اساسی اجتماع بر اساس آن شکل بگیرد و خطوط کلی حکومت و جهت‌گیری‌های کلان آن را مشخص کند. چنین امری را قانون اساسی می‌گویند.

اصطلاح قانون اساسی البته اصطلاح جدیدی است و در چند صد سال اخیر این اصطلاح در دنیای سیاست رایج شده است. اما مقصود اصلی و اولیه‌ی آن که مشخص شدن چارچوب کلان حکومت و وظایف و حقوق اصلی حاکمان و مردم است امری جدید نیست. حتی می‌توان گفت که دستورات امیر المومنین به حاکمانشان از جمله دستور حضرت به مالک اشتر و دستور حضرت به محمد بن ابی بکر و … از سنخ همین امور است.

پس قانون اساسی نوشتن امری مذموم و خلاف شرع نیست. البته شاید نتوان گفت که نوشتن قانون اساسی به معنی امروزین آن واجب شرعی باشد، اما می‌توان گفت که نوشتن قانون اساسی به همین معنی امروزین آن امری عقلایی است که محاسنی دارد و فوایدی بر آن بار می‌شود.

قانون اساسی در منظر فقه شیعه به صرف نوشته شدن توسط گروهی از متخصصان و یا برخی نمایندگان بعضی از مردم واجب الاطاعه نمی‌شود، بلکه برای واجب الاطاعه شدن آن باید ولی فقیه به آن حکم کند. پس وقتی ولی فقیه به آن حکم کرد قانون اساسی واجب الاطاعه می‌شود.

در هر زمانی افرادی به اقتضاء شرایط آن زمان قدرت می‌یابند و توان اثر گذاری اجتماعی پیدا می‌کنند. قانون اساسی ما با توجه به اقتضائات زمانه‌ی ما و با حکم ولی فقیه به آن مسئولیت‌ها و اقتدارها را به گونه‌ای تعریف کرده‌ است که راهکاری مسالمت آمیز برای رسیدن افراد به قدرت و جایگاه اجتماعی ایجاد شود. البته چنان که بعدا ذکر خواهیم کرد مطابق قانون اساسی این افراد در هر جایگاهی که هستند نباید از دستورات ولی فقیه سرپیچی کنند، اما در عمل این گونه نیست که همه‌ی مسئولان کاملا تابع ولی فقیه باشند و به دستورات و توصیه‌های ایشان عمل کنند.

از سوی دیگر قانون اساسی ما به گونه‌ای تنظیم شده است که به جای روابط قبیلگی و قومی و … آنچه تعیین کننده‌ی اثرگذاران و حاکمان جامعه در کنار ولی فقیه است، خواست مردم باشد؛ و نظام رای دهی عمومی بر همین اساس ایجاد شده است. البته تلاش شده است که این خواست مردم مطابق معیارهای دینی و در چارچوب دین صورت بندی شود، اما ممکن است همه‌ی مردمی که رای می‌دهند به معیارها و ملاک‌های دینی توجه کامل نداشته باشند.

در هر صورتی مسئولان و حاکمانی که از این طریق بر سر کار می‌آیند به نوعی برآیند خواست و دخالت مردم هستند. همان‌طور که افراد صالح و ناصالحی که در زمان حکومت امیر المومنین در حکومت حضرت دخالت داشتند و عملا امکان حذف آن‌ها وجود نداشت به نوعی حاصل نظام اجتماعی آن روز و به نوعی حاصل خواست مردم آن زمانه بودند. مثلا در آن زمان فردی مانند مالک اشتر به واسطه‌ی علاقه و حمایت مردم و قبیله و قومش و نیز صلاحیت و شجاعت و فراست و ایمان و تقوای خودش در جامعه مطرح و حتی قبل از رسیدن حضرت به حکومت از موثران جامعه می‌شود و در حکومت حضرت نیز منشاء خدمات فراوان می‌گردد و فردی مانند اشعث بن قیس نیز به واسطه‌ی روابط قومی و قبیله‌ای و زیرکی و زد و بند و سابقه‌ی نظامی و تلاش‌های سیاسی‌اش حتی قبل از رسیدن حضرت به حکومت از موثران جامعه می‌شود و در حکومت حضرت نیز این نفوذ و اثر خود را تحمیل می‌کند و در نهایت منشاء مفاسد و صدماتی می‌گردد.

پس این تصور که اگر قانون اساسی نداشتیم ولی فقیه به تنهایی در جامعه اثر گذار بود و دیگر کسانی نبودند که در برابر خواست و اراده و نظر و توصیه‌ی او بایستند تصور غلطی است. در کنار این باید توجه داشت که اصولا در اسلام حکومت امری فردی و دیکتاتوری و استبدادی نیست و این تصور که اگر بتوانیم حکومتی استبدادی و دیکتاتوری ایجاد کنیم، به اسلام عمل کرده‌ایم یک تصور باطل و خطاست. با همه‌ِی آن‌چه ذکر شد می‌توان نتیجه گرفت که حال که به اقتضای زمان خود و با مصلحت دید ولی فقیه قانون اساسی نوشته شده و ولی فقیه با حکم خود به آن جنبه‌ی شرعی داده است بر همگان حتی خود ولی فقیه واجب است که به این قانون پایبند باشند و هیچ کس حق تخطی دلبخواهانه از این قانون را ندارد. البته در خود این قانون ذکر شده است که در چه مواردی می‌توان به گونه‌ای دیگر عمل کرد و اگر ذکر نشده بود نیز قواعد شرعی و قوانین کلی اسلامی این موارد را مشخص می‌کرد.

 نظر دهید »

جایگاه ولایت مطلقه فقیه در قانون اساسی

14 آبان 1399 توسط خوشدوني فراهاني

با توجه به آنچه ذکر شد وقتی در قانون اساسی ما بر ولایت مطلقه فقیه تاکید شده است؛ معنی آن این است که ولی فقیه مانند امام معصوم حق و وظیفه‌ی اداره‌ی اجتماع را دارد. از همین رو در قانون اساسی در اصل ۵۷ که به ولایت مطلقه‌ی فقیه تصریح می‌کند آمده است:

«اصل‏ پنجاه و هفتم: ‎‎قوای‏ حاکم‏ در جمهوری اسلامی‏ ایران‏ عبارتند از: قوه‏ مقننه‏، قوه‏ مجریه‏ و قوه‏ قضائیه‏ که‏ زیر نظر ولایت‏ مطلقه‏ امر و امامت‏ امت‏ بر طبق‏ اصول‏ آینده‏ این‏ قانون‏ اعمال‏ می‏ گردند. این‏ قوا مستقل‏ از یکدیگرند.»

مطابق این اصل همه‌ی قوای موجود در نظام جمهوری اسلامی موظف هستند که زیر نظر ولایت مطلقه‌ی امر و و امامت امت عمل کنند. از این جهت در قانون اساسی جمهوری اسلامی مشکلی از جهت قانونی برای تبعیت مسئولان از اوامر ولی فقیه وجود ندارد؛ اگر در جایی مسئولان امر در قوای مختلف از ولی فقیه تبعیت نمی‌کنند اشکال به قانون اساسی و وجود آن بر نمی‌گردد؛ بلکه به نوع مسئولانی که بر سر کار آمده‌اند و عمل آن‌ها بر می‌گردد که در عمل چنان که باید تابع ولی فقیه هستند و یا خیر.

با توجه به آنچه ذکر شد جواب بخشی از سوال یا شبهه‌ای که مطرح شده بود مشخص شد. در کنار این امر باید به نکات زیر هم در تدوام این پاسخ  اشاره کرد:

وظایف و اختیارات رهبری و استقلال قوا در قانون اساسی

اصل پنجاه و هشتم قانون اساسی بیان می‌دارد که: «اِعمال‏ قوه‏ مقننه‏ از طریق‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ است‏ که‏ از نمایندگان‏ منتخب‏ مردم‏ تشکیل‏ می‏ شود.»

اصل‏ شصتم قانون اساسی وظایف  قوه مجریه را در جمهوری اسلامی مشخص می‌کند: ‎‎«اِعمال‏ قوه‏ مجریه‏ جز در اموری‏ که‏ در این‏ قانون‏ مستقیما بر عهده‏ رهبری‏ گذارده‏ شده‏، از طریق‏ رئیس‏ جمهور و وزراء است‏.»

و اصل‏ شصت و یکم قانون اساسی بیان می‌کند: «اِعمال‏ قوه‏ قضائیه‏ به‏ وسیله‏ دادگاه‏ های‏ دادگستری‏ است‏ که‏ باید طبق‏ موازین‏ اسلامی‏ تشکیل‏ شود و به‏ حل‏ و فصل‏ دعاوی‏ و حفظ حقوق‏ عمومی‏ و گسترش‏ و اجرای‏ عدالت‏ و اقامه‏ حدود الهی‏ بپردازد.»

این سه اصل نشان می‌دهد که برای هر بخش مهم از مسئولیت‌های کشور قوه‌ای شکل یافته است که البته این سه قوه به نوعی از یکدیگر مستقل هستند اما هر سه زیر نظر ولی فقیه قرار دارند. از این جهت استقلال قوا مانعی در برابر تبعیت مسئولان امر از ولی فقیه نیست. اما از سوی دیگر وقتی وظایف و اختیارات رهبری در قانون اساسی احصاء شده است؛ این امر به معنی آن است که رهبری ابتدا به ساکن در نحوه‌ی اِعمال قوای سه گانه دخالت جداگانه نخواهد داشت.

اصل یکصد و دهم قانون اساسی به نحوی احصائی همه‌ی اختیارات و وظایف اولیه‌ی رهبری در نظام جمهوری اسلامی را بر شمرده است. از این جهت با توجه به این اصل می‌توان گفت که مردم چه انتظاراتی را باید از رهبری داشته باشند و چه انتظاراتی را نباید اولا از رهبری مطالبه کنند. این اصل چنین نوشته شده است:

«اصل یکصد و دهم: وظایف‏ و اختیارات‏ رهبر:

‎‎‎‎‎‎۱ – تعیین‏ سیاستهای کلی‏ نظام‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ پس‏ از مشورت‏ با مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏.

‎‎‎‎‎‎۲ – نظارت‏ بر حسن‏ اجرای‏ سیاستهای‏ کلی‏ نظام‏.

‎‎‎‎‎‎۳ – فرمان‏ همه‏ پرسی‏.

‎‎‎‎‎‎۴ – فرماندهی‏ کل‏ نیروهای‏ مسلح‏.

‎‎‎‎‎‎۵ – اعلام‏ جنگ‏ و صلح‏ و بسیج‏ نیروها‏.

‎‎‎‎‎‎۶ – نصب‏ و عزل‏ و قبول‏ استعفای‏ : الف‏ – فقهای‏ شورای‏ نگهبان‏. ب‏ – عالیترین‏ مقام‏ قوه‏ قضائیه‏. ج‏ – رئیس‏ سازمان‏ صدا و سیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏. د – رئیس‏ ستاد مشترک‏. هـ – فرمانده‏ کل‏ سپاه‏ پاسداران‏ انقلاب‏ اسلامی‏. و – فرماندهان‏ عالی‏ نیروهای‏ نظامی‏ و انتظامی‏.

‎‎‎‎‎‎۷ – حل‏ اختلاف‏ و تنظیم‏ روابط قوای‏ سه‏ گانه‏.

‎‎‎‎‎‎۸ – حل‏ معضلات‏ نظام‏ که‏ از طرق‏ عادی‏ قابل‏ حل‏ نیست‏، از طریق‏ مجمع تشخیص‏ مصلحت‏ نظام‏.

‎‎‎‎‎‎۹ – امضا حکم‏ ریاست‏ جمهوری‏ پس‏ از انتخاب‏ مردم‏. صلاحیت‏ داوطلبان‏ ریاست‏ جمهوری‏ از جهت‏ دارا بودن‏ شرایطی‏ که‏ در این‏ قانون‏ می‏ آید، باید قبل‏ از انتخابات‏ به‏ تأیید شورای‏ نگهبان‏ و در دوره‏ اول‏ به‏ تأیید رهبری‏ برسد.

‎‎‎‎‎‎۱۰ – عزل‏ رئیس‏ جمهور با در نظر گرفتن‏ مصالح‏ کشور پس‏ از حکم‏ دیوان‏ عالی‏ کشور به‏ تخلف‏ وی‏ از وظایف‏ قانونی‏، یا رای‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ به‏ عدم‏ کفایت‏ وی‏ بر اساس‏ اصل‏ هشتاد و نهم‏.

‎‎‎‎‎‎۱۱ – عفو یا تخفیف‏ مجازات‏ محکومین‏ در حدود موازین‏ اسلامی‏ پس‏ از پیشنهاد رئیس‏ قوه‏ قضائیه‏.

رهبر می‏ تواند بعضی‏ از وظایف‏ و اختیارات‏ خود را به‏ شخص‏ دیگری‏ تفویض‏ کند.»

مطابق این اصل قانون اساسی وظایف و اختیارات رهبری مشخص شده است. البته چنان که ذکر شد رهبری به واسطه‌ی ولایت مطلقه در جایگاهی قرار دارند که سایر قوای کشور و مسئولان آن نیز زیر نظر ایشان قرار دارند، اما این امر به معنی دخالت دائمی و مستمر رهبری در امور سایر قوا نیست. چنین کاری در عمل نیز ممکن نیست که رهبری بخواهد در همه‌ی تصمیمات و همه‌ی امور کشور دخالت مستقیم داشته باشد و در صورت امکان نیز چنین کاری پسندیده و خوب نیست که نظامی کاملا فردی ایجاد شود و یک نفر بدون کمک و دخالت دیگران مسئول همه‌ی امور کشور گردد. مقام معظم رهبری خود در این رابطه به صراحت بیان می‌دارند: «در واقع رهبری، یک مدیریت کلان ارزشی است. همین‌طور که اشاره کردم، گاهی اوقات فشارها، مضیقه‌ها و ضرورت‌ها، مدیریت‌های گوناگون را به بعضی از انعطاف‌های غیر لازم یا غیر جایز وادار می‌کند؛ رهبری بایستی مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقی بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینی است. این مسئولیت، مسئولیت اجرایی نیست؛ دخالت در کارها هم نیست. حالا بعضی‌ها دوست می‌دارند همین‌طور بگویند؛ فلان تصمیم‌ها بدون نظر رهبری گرفته نمی‌شود. نه، این‌ طور نیست. مسئولین در بخش‌های مختلف، مسئولیت‌های مشخصی دارند. در بخش اقتصادی، در بخش سیاسی، در بخش دیپلماسی، نمایندگان مجلس در بخش‌های خودشان، مسئولان قوه‌ی قضائیه در بخش خودشان، مسئولیت‌های مشخصی دارند. در همه‌ی این‌ها رهبری نه می‌تواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلاً امکان ندارد. خیلی از تصمیم‌های اقتصادی ممکن است گرفته شود، رهبری قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمی‌کند؛ مسئولینی دارد، مسئولینش باید عمل کنند. بله، آنجایی که اتخاذ یک سیاستی منتهی خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبری مسئولیت پیدا می‌کند. در تصمیم و عملِ رهبری باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقع‌بینی در خدمت آرمان‌گرایی‌ها قرار بگیرد.» (بیانات امام خامنه‌ای در دیدار با دانشجویان کرمانشاه ، ۲۴/۷/۱۳۹۰)

از این بیان مشخص می‌شود که رهبری مطابق قانون اساسی که خود به اجرای آن و الزام آن حکم کرده‌اند برای هر یک از قوای کشور مسئولیت‌هایی قائل هستند که آن مسئولین و صاحبان آن مسئولیت‌ها معمولا با دخالت‌ مردم مشخص می‌شوند و ابتدائا رهبری نه قصد دخالت در کار قوا را دارد و نه دخالت در همه‌ی امور آن‌ها را درست می‌دانند و نه ممکن.

البته باید توجه داشت که اقتضاء جایگاه رهبری آن است که گاهی که در امری کوتاهی جدی صورت می‌گیرد و مصلحت بزرگی در حال فوت شدن و از دست رفتن است در کار آن قوه وارد شده و دستورات لازم را بدهند. مثلا در سال ۱۳۹۰ وقتی که در برکناری وزیر اطلاعات از سوی  رئیس جمهور وقت مصلحت مهمی نادیده گرفته شده بود رهبری ورود کردند و در همان زمان نیز خاطر نشان کردند که: «بنده‌ى حقیر هم طبق اصول بنا ندارم در کارها و تصمیمهاى دولت وارد شوم. خب، مسئولیتها در قانون اساسى مشخص است؛ هر کس مسئولیتى دارد؛ مگر آنجائى که احساس کنم یک مصلحتى دارد تفویت می‌شود؛ مثل این که در همین قضیه‌ى اخیر (برکناری وزیر اطلاعات) اینجورى بود؛ انسان احساس می‌کند یک مصلحت بزرگى دارد مورد غفلت قرار می‌گیرد، تفویت میشود؛ خب، انسان وارد می‌شود که جلوى این تفویت مصلحت را بگیرد. این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد.» (۳ /اردیبهشت/ ۱۳۹۰؛ بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم استان فارس)

مثال دیگری در این زمینه برگزاری جلسه‌ی اقتصادی اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی با مسئولان قوه‌ی مجریه است که در آن رهبری به علت بر هم خوردن وضعیت اقتصادی و فشاری که به اقشار مستضعف کشور وارد شده است مسئولان اجرایی کشور را دعوت کردند و با تذکرات و راهنمایی‌هایی خواستار برگرداندن ثبات و ایجاد آرامش برای مردم شدند. نگاهی به توصیه‌ها و تذکرات و بازخواست‌های رهبری در این دیدار به خوبی نشان می‌دهد که رهبر معظم انقلاب که اولا دخالتی در تصمیم‌گیری‌های اجرایی دولت ندارند، وقتی دیدند که التهاباتی در بازارهای کشور ایجاد شده است و فشار اقتصادی مضاعفی بر مردم وارد می‌شود به این مساله ورود کرده و با ارائه‌ی راه‌حل‌ها و توصیه‌هایی از دولت خواستند که معیشت مردم را به درستی اداره کرده و در اقتصاد کشور ثبات ایجاد شود.

از این رو دخالت رهبری در سایر قوا امری دائمی نیست. چنان که برخی متخصصان در این باره بیان داشته‌اند: «رهبری «اجازه» بهره‌گیری از اختیارات مطلقه در اداره کشور را دارد، ولی به این معنا نیست که لزوماً «امکان» این امر نیز در اختیار او باشد. اجازه مطلقه بودن ولایت متکی به نص است، اما امکان آن متکی به شرایط، ازجمله مهم‌ترین آن‌ها که آمادگی پذیرش آن در خواص و آحاد امت است. می‌دانیم که نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی بر پایه مردم‌سالاری دینی است و مردم نظام را متعلق به خود می‌دانند. اگر براثر القائات دشمن شائبه نقض مردم‌سالاری دینی در افکار عمومی ایجاد شود، موجبات گسست میان امام و امت فراهم آمده و اصل نظام آسیب می‌بیند. همچنین حضرت امام خمینی (ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در سیره حکومتی خود دو اصل را همواره مدنظر داشته‌اند :

۱- دادن فرصت انتخاب‌گری به مردم برای مشارکت‌جویی بیشتر در حاکمیت و نیز تجربه ‌آموزی در انتخاب‌های مختلف که با تنفیذ مکرر آرای مختلف مردم در انتخابات ریاست جمهوری تبلور یافته است.

 ۲- استفاده حداقلی و صرفاً اضطراری از اختیارات ولایت مطلقه و حکم حکومتی و عمدتاً به‌صورت مقطعی و با حدود معین… مطلقه بودن ولایت به معنای درهم‌ریختگی ساختار و بی‌انضباطی در حکمرانی نیست. در ساختار قانون اساسی نیز مسیرهایی جهت اِعمال این حق وجود دارد. همان‌گونه که  ذکر شد مطابق اصل ۱۱۰ قانون اساسی «حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل‌حل نیست،» بر عهده رهبری است، البته قیدی دارد و آن «از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام» است. این بدان معناست که تمایل اولیه قانون‌گذار بر حل مشکلات باخرد جمعی و با مشارکت کارگزاران نظام است. بر این اساس است که اتفاقاً بیشتر احکام حکومتی امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی بر اساس درخواست خود مسئولان قوا صادرشده است.»

به طور خلاصه می‌توان بیان داشت که بر خلاف نظر کسانی که شبهه‌ی مطرح در بالا را ذکر کرده‌اند، در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت هر یک از قوا در حیطه‌ی اختیارات خود کاملا محترم و مورد توجه است و در کنار آن هر قوه باید پاسخگوی اعمال و اقدامات خود نیز باشد و رهبری نیز در حیطه‌ی اختیارات خود کاملا مسئول و پاسخگوی مردم است و در جایی که مسئولان قوا در انجام وظایف خود کوتاهی آشکاری داشته باشند رهبری وظیفه‌ی خود می‌بیند تا از اختیارات خود برای حل مشکلات و معضلات مردم ورود کند. اما همه‌ی این‌ها به آن معنی نیست که به صرف دستور رهبری مشکلات حل می‌شود و معضلی باقی نمی‌ماند.

 نظر دهید »

امر به معروف و نهی از منکر معیار سنجش دیگر اعمال

14 آبان 1399 توسط خوشدوني فراهاني

گاهی در بیانات حضرت علی علیه‌السلام، به عبارت‌هایی برمی‌خوریم که در آن‌ها حضرت در مقام بیان اهمیت و ارزش امری است و برای اثبات ارزش آن امر، از معیار امر به معروف و نهی از منکر استفاده نموده‌اند.

1) «اعرفوا… و اولی الامر بالامر بالمعروف و العدل و الاحسان:[1] اولی الامر را با امر به معروف و عدل و احسان بشناسید.» این روایت که در آن امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، برای شناخت اموری، معیارهایی ارائه فرموده است(خدا را با خدا، رسول را با رسالت و اولی‌الامر را با …)، نشان می‌دهد که امر به معروف آنچنان اهمیت و قدر و منزلت دارد که برای شناخت اولی الامر باید به عنوان ملاک و معیار از آن استفاده نمود.

2) «العقل منزه عن المنکر امر بالمعروف:[2] عقل، بازدارنده از منکر و امر به معروف است». عقل، این ودیعه الهی نزد انسان‌ها که ملاک و ابزار اصلی راه‌یابی و وصول انسان‌ها به هدایت و شناخت است، با معیار امر به معروف و نهی از منکر سنجیده می‌شود و چنانچه کسی این دو خصوصیت را نداشته باشد، باید حکم کرد که فاقد عقل است و یا این‌که عقلش معیوب است. چه ارزش و مقامی بالاتر از این‌که به امر به معروف و نهی از منکر معیار سنجش عقل سالم از عقل ناسالم می‌باشد.
در جای دیگر امام، «دین» و «شمشیر» را که اولی برای هدایت و رأفت نسبت به آدمیان و دومی برای قهر و عذاب طاغیان نهاده شده‌اند، از آن جهت ارزشمند و معتبر می‌شمارد که اینان امر به معروف و ناهی از منکرند.

3) «السیف فاتق والدین راتق؛ فالدین یأمر بالمعروف و السیف ینهی عن المنکر. قال الله تعالی: لکم فی القصاص حیاه:[3] شمشیر باز‌کننده گره‌ها و دین، سامان‌دهنده امور است؛ پس دین، امر به معروف می‌کند و شمشیر، نهی از منکر می‌نماید. خداوند متعال فرموده است: قصاص حیات شماست.»[4] «رتق» و «فتق» در لغت ضد هم هستند. اولی به معنای بسته و ضمیمه هم بودن و دومی به معنای جدایی و باز بودن. راتق به معنی عاقد(گره زن) و فاتق به معنای حال(باز‌کننده گره) است.[5] شمشیر با قهرش معضلات و گره‌ها را که با وسایل دیگر امکان باز نمودن آنها نیست، باز می‌کند و دین با مهرش نابسامانی‌ها و گره‌های باز شده‌ای را که به هم نمی‌پیوندند، به هم می‌رساند و اوضاع را سامان می‌دهد. امر به معروف و نهی از منکر هم به این شیوه، رتق و فتق امور جامعه اسلامی را به عهده می‌گیرند و در صورت تعطیلی این دو فریضه است که مشکلات حل نمی‌شود و نابسامانی‌ها سامان نمی‌گیرد.

[1]. الکلینی. پیشین، ج 1، ص 113.
[2]. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 61، شماره 1297.
[3]. همان، ص 116، شماره 2157.
[4]. البقره/ 194.
[5]. الراغب الاصفهانی. پیشین، صص 187 و 371.

 نظر دهید »

آثار، برکات و پاداش امر به معروف و نهی از منکر

14 آبان 1399 توسط خوشدوني فراهاني

علاوه بر فضایل ذکر شده در مبحث قبل، مولای متقیان برای امر به معروف و نهی از منکر آثار و پیامدهای مبارکی را ذکر می‌نماید که اینها هم همانند احادیث قبلی ضمن این‌که بیانگر اهمیت فراوان این دو فریضه مقدس می‌باشند، از زاویه‌ای دیگر به این دو فریضه می‌پردازند.

1) و أمر بالمعروف تکن من أهله:[1] امر به معروف کن تا از اهل معروف باشی». برابر این روایت، که حضرت آن را خطاب به فرزند گرامی‌اش امام حسن مجتبی علیه‌السلام نوشته‌اند، از جمله آثار مثبت امر به معروف آن است که شخص «آمر»، در زمره‌ی افراد نیکوکار جامعه قرار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، اولین فایده‌ی امر به معروف، به خود امر‌کننده می‌رسد؛ چراکه طبعاً انسان خردمندی که به اصلاح دیگران همت می‌گمارد و آنان را به کارهای نیک فرا می‌خواند، در وهله‌ی اول خودش از آن متأثر می‌شود و آن را به کار می‌بندد. در نتیجه امر به معروف، خودش را هم تعلیم و آموزش می‌دهد و از خطاها و اشتباهات احتمالی خودش نیز جلوگیری می‌نماید. البته اگر چنین نباشد و از پند و اندرزهایی که به دیگران می‌دهد، خودش استفاده ننماید و به آنها بی‌توجه باشد، سخت مورد سرزنش امیرالمؤمنین است. شرح این نکته را در مباحث آینده بالاخص در مبحث عامل بودن و ناهی باز خواهیم گفت.

2) «من أمر بالمعروف شد ظهور امیرالمؤمنین.[2] کسی که امر به معروف نماید، به مؤمنان پشت‌گرمی دهد». یکی از آثار مترتب بر امر به معروف، محکم نمودن دل مؤمنان و ایجاد پشتوانه برای آنان است تا کسی جرأت تعرض به حدود خداوند و زیر پا گذاشتن فرمان‌های الهی را به خود ندهد و نتواند در بین مؤمنان فساد و تباهی ایجاد نماید.

3) «من نهی عن‌المنکر ارغم انوف الفاسقین(او الکافرین و المنافقین):[3] کسی که نهی از منکر کند بینی فاسقان(یا کافران و یا منافقان) را به خاک مالیده است». در عبارت اصول کافی که اندکی با نهج‌البلاغه و غرر‌الحکم تفاوت دارد، آمده است:

4) «و من نهی عن المنکر ارغم أنف المنافق و أمن کیده:[4] کسی که نهی از منکر کند، بینی منافق را به خاک می‌مالد و از کید و نیرنگش در امان است». این دو عبارت نیز یکی دیگر از برکات فریضه امر به معروف و نهی از منکر بالاخص دومی را نشان می‌دهند و بر اساس آن، دشمنان(اعم از منافق، کافر و یا فاسق) ناکام مانده و انسان ناهی از منکر، از مکر و حیله‌ی منافقان در امان خواهد بود.

5) ممن کن فیه ثلاث سلمت له الدنیا و الاخره: یأمر بالمعروف و یأتمر به و نهی عن المنکر و ینتهی عنه و یحافظ علی حدود‌الله جل و علا:[5] هرکس که سه خصلت در او باشد، از شر دنیا و آخرت در امان است: امر به معروف کند و خودش نیز بدان عامل باشد، نهی از منکر کند و خودش نیز تارک آن باشد و حدود خداوند جل و علا را محافظت نماید». قسمتی از مفاهیم این حدیث شریف که به اقامه و حفظ حدود و نیز عامل بودن آمر و ناهی برمی‌گردد در هنگام بحث از عنوان‌های یاد شده مجدداً مورد بحث قرار خواهد گرفت. آنچه در اینجا مد‌نظر ماست، یک بخش از این روایت است که همانا امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد و براساس این حدیث، از جمله آثار و پاداشی که به آمر و ناهی می‌رسد، سلامت دنیا و آخرت است.

6) «إن الامر بالمعروف و النهی عن المنکر … یضاعفان الثواب و یعظمان الاجرو.[6] همانا امر به معروف و نهی از منکر ثواب را مضاعف و اجر و پاداش را فراوان می‌کنند.» این گفتار نیز مبین اجر و ثوابی است که به آمر و ناهی داده خواهد شد و پاسخ رد به کسانی است که می‌پندارند امر به معروف و نهی از منکر موجب خطر جانی و یا ضرر مالی می‌شود. متن کامل این روایت که در‌بر گیرنده‌ی نکات مهم دیگری نیز هست، به همراه روایت‌های مشابه دیگر در مبحث «علت ترک امر به معروف و نهی از منکر» و نیز مبحث «امر و نهی نمودن حکام و خواص» خواهد آمد. از جمله آثار و فواید دیگری که در کلام امیر مؤمنان برای امر به معروف و نهی از منکر آورده شده است این است که: امر به معروف و نهی از منکر موجب قوام شریعت می‌گردد. متن این روایت را در حدیث شماره سه آوردیم. با بررسی اقوال مطرح شده، این آثار و نتایج به سبب اجرای امر به معروف و نهی از منکر حاصل می‌گردد.

1) امر به معروف در زمره‌ی «اهل معروف» قرار می‌گیرد؛

2) امر به معروف به مؤمنان پشت‌گرمی می‌دهد؛

3) ناهی از منکربینی منافقان، کفار و فاسقان را به خاک می‌مالد؛

4) ناهی از منکر از کید و مکر منافقان در امان می‌ماند؛

5) امر به معروف و عامل به آن، ناهی از منکر و تارک آن، حافظ و نگهدارنده. حدود الهی، هر سه از سلامت دنیا و آخرت برخوردار می‌گردند؛

6) امر به معروف و نهی از منکر ثواب را مضاعف و اجر را فراوان می‌کند؛

7) امر به معروف و نهی از منکر موجب قوام شریعت می‌گردد. آثار دیگری نیز در لابه‌لای کلمات گهر‌بار مولای مؤمنان برایب این دو فریضه بیان گردیده است که در مباحث آتی به آنها نیز اشاراتی خواهد شد.

[1]. ابن‌میثم، کمال‌الدین . اختیار مصباح السالکین. بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1408 ه/ 1366 ش، نامه 31، ص 504. الآمدی. پیشین، ج 1، ص 137، شماره 189.
[2]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 181، شماره 603. دشتی، محمد. ترجمه نهج‌البلغه. انتشارات مشرقین، قم: 1379 ش، چاپ چهارم، نامه 31، ص 630.
[3]. الامدی. پیشین، شماره 604. دشتی. پیشین، الکلینی، ابو‌جعفر. اصول کافی. ترجمه و شرح سید‌جواد مصطفوی، انتشارات علمیه. اسلامیه، تهران، بی‌تا، ج 3، ص 85.
[4]. الکلینی. پیشین، ص 85.
[5]. الآمدی. پیشین، ج 2، ص 236، شماره 1422.
[6]. همان، ج1، ص 238، شماره 272.

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

لحظه شمار غیبت

از زمان غیبت امام زمان(عج) تا کنون 1151سال شمسی5 ماه 12 روز 16 ساعت 29 دقیقه 10 ثانیه گذشته است . همچنان در گذر است آیا هنوز زمان آن نرسیده که خودمان را برای ظهور او آماده کنیم؟
اللهم عجل لولیک الفرج

ذکر روز

ذکر روزجمعه

حدیث تصادفی

کسی که همت بر انجام کار خیری کرده در عمل به ان تسریع کند و آن را به تاخیر نیندازد

دانستنی ها

موريانه ها قادرند تا 2 روز زير آب زنده بمانند.

اوقات شرعی

امروز: شنبه 24 خرداد 1404
اوقات شرعی به افق:
  • اذان صبح اذان صبح:
  • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
  • اذان ظهر اذان ظهر:
  • غروب آفتاب غروب آفتاب:
  • اذان مغرب اذان مغرب:
  • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس