برخورد یک شهید با دختر بی حجاب
دختر بد حجابی در حال عبور از خیابان بود. چند قدم که از آن دختر دور شدیم، گفت: باید به آن دختر تذکر بدهم. به سمت آن دختر رفت و……
در خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. در دوران نوجوانی كتابخانه شهيد علي بابايي را در روستا راه اندازي كرد و گروه تئاتر تشكيل داد. محمد علی سپس در حوزه علميه خاتم الانبياي بابل مشغول به تحصيل شد. با پيام امام خميني(ره) در خصوص اعزام به جبههها، به خیل بسیجیان پیوست.
اين بسيجي غواص در عملياتهاي متعددي از جمله؛ عمليات قدس 1 و2 ، والفجر 8 وعمليات ياصاحب الزمان(عج) شرکت داشت كه در اين عمليات با اصابت تركش به ريه مجروح شد و بعد از بهبودي دوباره به جبهه شتافت و براي عملياتكربلاي چهارآماده شد.
گويا كربلاي 4 براي محمد علي وعده وصال با حق تعالي بود، او در كربلاي 4 به آرزوي خود رسيد ودر اين عمليات به مقام رفيع شهادت نايل شد. پيكر پاك محمد علی پس از دوازده سال به زادگاهش بازگشت ودر گلزار شهداي بيشه سر (سيد ميرزا) و در كنار دوستان و همرزمان بسيجياش آرام گرفت.
بر اساس این گزارش، برگی از دفتر زندگی پر افتخار این هنرمند شهید را برگرفته از کتاب “نگین گردان یارسول” که توسط مصیب معصومیان؛ برادر شهید و از یادگاران گرانقدر دفاع مقدس گردآوری شده است، تقدیم می کنیم. گفتنی است: از دست نوشتههاي این شهيد هنرمند نیز 3 اثر به نامهاي خاطرات جبهه و جنگ، زمزمههاي شهود و ياداشتهاي اروند به چاپ رسيد.
امر به معروف به دختر بی حجاب
در سال 1362 یک روز اینجانب باتفاق شهید محمدعلی و غلامرضا ولی اللهی و تنی چند از برادران رزمنده از بابل عازم اهواز بودیم در میدان 17 شهریور و خیابان شهریارپوری دختر بدحجابی در حال عبور از خیابان بود. چند قدم که از آن دختر دور شدیم ایشان گفت: باید به آن دختر تذکر بدهم. به سمت آن دختر رفت و به آن دختر تذکر حفظ حجاب داد و آن دختر هم حرف ایشان را گوش نمود و حجاب خود را کامل کرد. در مقابل بی تفاوتی بعضیها نسبت به اسلام و جامعه اظهار نگرانی میکرد و به ما سفارش میکرد؛ بی تفاوتی در قبال انقلاب و ارزشهای انقلابی خیانت به همه دستاوردهای انبیاء، اولیاء و پیامبران الهی می باشد. /راوی محمدگل محمدیان
فردای قیامت یقه اش را میگیرم
دایی به ولایت فقیه علاقه ی خاصی داشت. یکی از آشنایان به حضرت امام حرف تندی گفته بود. وقتی به گوش دایی رسید عصبانی شد و گفت: هر کس بخواهد به انقلاب و امام توهین کند چه دوست باشد چه آشنا و چه برادر فردای قیامت یقه اش را میگیرم و او را کشان کشان به محکمه خدا میبرم. راوی عاتیکه فلاحیان(خواهرزاده شهید)
محمد علی معصومیان 2/2/1365
منطقه عملیاتی والفجر 8 – فاو